امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dictator

ˈdɪkteɪtər dɪkˈteɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dictators

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
دیکتاتور، فرمانروای مطلق، خودکامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Hitler was a dictator.
- هیتلر دیکتاتور بود.
- Our teacher was a bit of a dictator.
- معلم ما کمی خودرأی (زورگو) بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dictator

  1. noun absolute ruler
    Synonyms:
    absolutist adviser authoritarian autocrat boss chief commander despot disciplinarian fascist Hitler leader magnate mogul oligarch oppressor ringleader slavedriver totalitarian tycoon tyrant usurper

ارجاع به لغت dictator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dictator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dictator

لغات نزدیک dictator

پیشنهاد بهبود معانی