امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disjunction

dɪsˈdʒʌŋkʃn dɪsˈdʒʌŋkʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
فصل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
جدایی، تفکیک، انفصال
- the disjunction of soul and body
- جدایی روح از جسم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disjunction

  1. noun The act or an instance of separating one thing from another
    Synonyms:
    disjuncture disconnection detachment disseverance disseverment disunion division divorce divorcement parting partition separation severance split disconnectedness

ارجاع به لغت disjunction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disjunction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disjunction

لغات نزدیک disjunction

پیشنهاد بهبود معانی