با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Disown

dɪˈsoʊn dɪsˈəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disowned
  • شکل سوم:

    disowned
  • سوم شخص مفرد:

    disowns
  • وجه وصفی حال:

    disowning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مالکیت چیزی را انکارکردن، ردکردن، از خود ندانستن، نشناختن، عاق کردن
- He disowned the gun.
- او منکر این شد که هفت‌تیر متعلق به او است.
- His father has disowned him.
- پدرش او را عاق کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disown

  1. verb refuse to acknowledge
    Synonyms: abandon, abjure, abnegate, cast off, deny, disacknowledge, disallow, disavow, discard, disclaim, divorce oneself from, refuse to recognize, reject, renounce, repudiate, retract
    Antonyms: accept, acknowledge, allow, avow, claim

لغات هم‌خانواده disown

ارجاع به لغت disown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disown

لغات نزدیک disown

پیشنهاد بهبود معانی