امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disparagement

American: dɪˈspærɪdʒmənt British: dɪˈspærɪdʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌احترامی، توهین، بی‌اعتباری، خوا‌رشماری، کاهش، انکار فضیلت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The marriage of a lord's daughter with a commoner was considered as a disparagement.
- ازدواج دختر یک لرد با یک فرد عادی باعث حقارت بود.
- Her disparagement of her brother's wife was not fair.
- بدگویی او از زن برادرش منصفانه نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disparagement

  1. noun strong criticism; detraction
    Synonyms:
    aspersion backbiting backstabbing belittlement blame calumny censure condemnation contempt contumely debasement degradation denunciation depreciation derision derogation discredit disdain impairment lessening lie prejudice reproach ridicule scandal scorn slander tale underestimation
    Antonyms:
    approval commendation compliment flattery praise sanction

ارجاع به لغت disparagement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disparagement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disparagement

لغات نزدیک disparagement

پیشنهاد بهبود معانی