امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distortion

ˌdɪˈstɔːrʃn̩ dɪˈstɔːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    distortions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
تحریف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a distortion of news for propaganda purposes
- تحریف اخبار به‌منظور هدف‌های تبلیغاتی
- The politician's distortion of the facts misled the public.
- تحریف واقعیت‌ها توسط سیاست‌مداران، افکار عمومی را گمراه کرد.
noun countable uncountable
تغییر، اعوجاج، کژی، کجی، ناراستی، انحنا، پیچیدگی، خمیدگی
- a distortion of the car chassis resulting from collision
- کجی شاسی اتومبیل در اثر تصادف
- a distortion of the facial muscles
- انحنای عضلات صورت
noun uncountable
موسیقی دیستورشن، اوردرایو، فاز (به معنای تغییر شکل عمدی سیگنال صوتی گیتار برای ایجاد صدایی خشن‌تر، سنگین‌تر و پرقدرت‌تر است.)
- The film's soundtrack had a noticeable distortion in certain scenes.
- موسیقی متن فیلم در برخی صحنه‌ها دیستورشن محسوسی داشت.
- The radio station's signal was weak, causing distortion in the broadcast.
- سیگنال ایستگاه رادیویی ضعیف بود و باعث ایجاد اوردرایو در پخش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distortion

  1. noun deformity; falsification
    Synonyms:
    baloney bend bias BS buckle coloring contortion crock crookedness exaggeration intorsion jazz jive lie line malconformation malformation misinterpretation misrepresentation misshape misstatement misuse mutilation perversion slant smoke story tall story torture twist twistedness warp
    Antonyms:
    beauty clarity perfection

Collocations

لغات هم‌خانواده distortion

  • noun
    distortion

ارجاع به لغت distortion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distortion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distortion

لغات نزدیک distortion

پیشنهاد بهبود معانی