امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Earthly

ˈɜːrθli ˈɜːθli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    earthlier
  • صفت عالی:

    earthliest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خاکی، زمینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- earthly locomotion as compared with airplane travel
- مسافرت زمینی در برابر مسافرت با هواپیما
- earthly pleasures
- لذایذ دنیوی
- No earthly ruler can guarantee salvation in the life to come.
- هیچ فرمانروای دنیوی نمی‌تواند رستگاری آخرت را تضمین کند.
- His earthly remains were buried in a monastery.
- جسد او را در خانقاهی خاک کردند.
- There is not an earthly chance to win.
- اصلاً امکان برنده شدن وجود ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد earthly

  1. adjective physically concerning land or its inhabitants
    Synonyms: alluvial, carnal, corporeal, geotic, global, human, in all creation, material, mortal, mundane, nonspiritual, physical, profane, secular, subastral, sublunary, tellurian, telluric, temporal, terraqueous, terrene, terrestrial, uncelestial, under the sun, unspiritual, worldly
    Antonyms: heavenly, immaterial, spiritual, unearthly
  2. adjective conceivable
    Synonyms: feasible, imaginable, likely, mortal, possible, potential, practical, probable
    Antonyms: inconceivable

لغات هم‌خانواده earthly

ارجاع به لغت earthly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «earthly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/earthly

لغات نزدیک earthly

پیشنهاد بهبود معانی