امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Employed

ɪmˈplɔɪd ɪmˈplɔɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    employs
  • وجه وصفی حال:

    employing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
به‌کارگرفته‌شده، استخدام‌شده، به کار گماشته‌شده، مشغول‌به‌کار، شاغل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her husband is not currently employed.
- شوهرش در حال حاضر مشغول‌به‌کار نیست.
- the employed population
- جمعیت شاغل
noun plural
(شرکت و سازمان و غیره) شاغلان
- The self-employed pay national insurance at a lower rate than the employed.
- افراد خویش‌فرما در مقایسه با شاغلان [در شرکت‌ها] مبلغ کمتری به‌عنوانِ بیمه‌ی ملی می‌پردازند.
- The Conservatives have created greater cleavages between the employed and the unemployed.
- محافظه‌کاران شکاف های عمیق‌تری بین شاغلان و بیکاران ایجاد کرده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد employed

  1. adjective Having a job
    Synonyms:
    hired jobholding retained working
  1. adjective Involved in activity or work
    Synonyms:
    busy occupied engaged working laboring gainfully employed holding down a job not out of work not on the unemployed rolls not on the relief rolls in collar in someone's employ in someone's pay hard at it on-the-job hired operating selected active placed commissioned on-duty on the payroll in-harness on the grind plugging
    Antonyms:
    unemployed out-of-work inactive unengaged jobless unoccupied idle
  1. verb Engage or hire for work
    Synonyms:
    used utilized manipulated exercised applied hired supplied serviced retained engaged practiced procured occupied implemented operated involved exploited bestowed
    Antonyms:
    shunned ignored misused
  1. verb Give, take job for money
    Synonyms:
    hired contracted retained engaged
    Antonyms:
    fired
  1. verb To make busy
    Synonyms:
    occupied engaged busied

لغات هم‌خانواده employed

ارجاع به لغت employed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «employed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/employed

لغات نزدیک employed

پیشنهاد بهبود معانی