امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Engross

ɪnˈɡroʊs ɪnˈɡrəʊs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
درشت نوشتن، جلب کردن، اشغال کردن، احتکارکردن، مشغول، مجذوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Julie is engrossed in the book.
- جولی غرق در مطالعه‌ی کتاب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد engross

  1. verb hold one’s attention
    Synonyms:
    absorb apply arrest assimilate attract become lost be hung bewitch busy captivate consume corner engage engulf enrapture enthrall fascinate fill grip hog immerse involve monopolize occupy preoccupy sew up soak take up up on
    Antonyms:
    forget ignore reject repulse turn off

ارجاع به لغت engross

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «engross» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/engross

لغات نزدیک engross

پیشنهاد بهبود معانی