امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Engrossed

ɪnˈɡroʊst ɪnˈɡrəʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

C2
انحصارشده، به‌طور کامل اشغال‌شده، مجذوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد engrossed

  1. adjective preoccupied; attentive to
    Synonyms:
    absorbed all wound up assiduous bugged busy captivated caught up caught up in consumed deep diligent engaged enthralled fascinated fiend for gone gripped head over heels heavily into hooked hung up immersed industrious intent into intrigued lost monopolized occupied rapt really into riveted sedulous submerged taken up with tied up turned on up to here in wrapped up
    Antonyms:
    bored disenthralled disinterested ignoring inattentive oblivious uncaring uninterested unoccupied

ارجاع به لغت engrossed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «engrossed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/engrossed

لغات نزدیک engrossed

پیشنهاد بهبود معانی