امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Event

ɪˈvent ɪˈvent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    events

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
واقعه، رویداد، اتفاق، پیشامد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- an event that changed the course of history
- رویدادی که جریان تاریخ را عوض کرد
- the most important event in my life
- مهمترین رخداد زندگی من
noun countable
ورزش مسابقه، رویداد (ورزشی)
- In which events are you going to participate?
- در چه مسابقاتی شرکت خواهی کرد؟
- track and field events
- مسابقه‌های دوومیدانی
noun countable uncountable
پزشکی مشکل، بیماری link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- The event caused a sudden decline in his health.
- این بیماری باعث کاهش ناگهانی سلامتی وی شد.
- Recovery from such an event can be challenging.
- بهبودی پس از چنین مشکلی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد.
noun countable
قدیمی نتیجه، پیامد، معلول
- the event of winning the lottery
- پیامد بردن لاتاری
- the event of the accident
- نتیجه‌ی تصادف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد event

  1. noun occurrence, happening
    Synonyms:
    accident act action advent adventure affair appearance business calamity case catastrophe celebration ceremony chance circumstance coincidence conjuncture crisis deed development emergency episode experience exploit fact function holiday incident juncture marvel matter milestone miracle misfortune mishap mistake occasion occurrence pass phase phenomenon predicament proceeding shift situation story thing tide transaction triumph turn wonder
  1. noun effect, result
    Synonyms:
    aftereffect aftermath case causatum chance conclusion consequence end end result eventuality fortuity hap happenstance issue offshoot outcome outgrowth product resultant sequel sequent termination upshot
    Antonyms:
    cause source
  1. noun performance, competition
    Synonyms:
    bout contest game match meet tournament

Collocations

  • in the event

    (انگلیس) چنانچه، آن‌طور که پیداست (یا پیدا بود)، در واقع

  • in the event that

    به این احتمال که، اگر چنین اتفاق بیفتد

Idioms

  • be wise after the event

    (قادر به پیش‌بینی چیزی نبودن ولی) پس‌از روی دادن آن اظهار فضل کردن

لغات هم‌خانواده event

ارجاع به لغت event

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «event» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/event

لغات نزدیک event

پیشنهاد بهبود معانی