امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Eventual

ɪˈventʃuəl ɪˈventʃuəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
نهایی، پایانی، متعاقب (آنچه در آخر یا در نتیجه‌ی یک سلسله‌رویداد بیاید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- our eventual success
- کامیابی نهایی ما
- After years of hard work, she finally achieved her eventual goal of becoming a successful entrepreneur.
- پس از سال‌ها تلاش، سرانجام به هدف پایانی خود یعنی تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق رسید.
adjective
قدیمی مشروط
- The outcome of the trial is eventual upon the testimony of the witnesses.
- نتیجه‌ی محاکمه مشروط به شهادت شهود است.
- Our success is eventual upon securing the necessary funding.
- موفقیت ما مشروط به تأمین بودجه‌ی لازم است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eventual

  1. adjective future, concluding
    Synonyms:
    closing conditional consequent contingent dependent down the pike down the road ending endmost ensuing final hindmost indirect inevitable in the cards last later latter overall possible prospective resulting secondary succeeding terminal ulterior ultimate vicarious
    Antonyms:
    past

لغات هم‌خانواده eventual

ارجاع به لغت eventual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eventual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eventual

لغات نزدیک eventual

پیشنهاد بهبود معانی