امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Factory

ˈfæktri ˈfæktri ˈfæktri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    factories

معنی و نمونه‌جمله

noun countable A1
کارخانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a cement factory
- کارخانه‌ی سیمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد factory

  1. noun manufacturing plant
    Synonyms:
    branch cooperative firm forge foundry industry laboratory machine shop manufactory mill mint salt mines shop sweatshop warehouse workroom works workshop

ارجاع به لغت factory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «factory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/factory

لغات نزدیک factory

پیشنهاد بهبود معانی