امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Freely

    ˈfriːli ˈfriːli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more freely

    • صفت عالی:

      most freely

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb B2
    آزادانه، به راحتی، بدون محدودیت، بدون مانع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The bird soared freely through the sky.
    - پرنده آزادانه در آسمان پرواز کرد.
    - He expressed his opinions freely during the meeting.
    - او نظرات خود را به راحتی در جلسه بیان کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد freely

    1. adjective without restriction
      Synonyms:
      voluntarily willingly freely spontaneously openly plainly frankly intentionally deliberately purposely advisedly designedly candidly unchallenged without restraint without reserve without hindrance without prompting without urging of one’s own free will of one’s own accord at will at one’s pleasure at one’s discretion as you please fancy-free unreservedly
      Antonyms:
      limited bound
    1. adverb easily, smoothly done
      Synonyms:
      readily well lightly cleanly freely effortlessly loosely unobstructedly unhindered facilely without hindrance without restraint abundantly amply liberally copiously bountifully lavishly open-handedly unstintingly with a free hand without stint like water as one pleases extravagantly
      Antonyms:
      difficultly

    لغات هم‌خانواده freely

    • verb - transitive
      free
    • adverb
      free, freely

    ارجاع به لغت freely

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «freely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freely

    لغات نزدیک freely

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دشمن جهودها دش پروری دعاوی حقه دعوای نمونه دفتر روزانه کشتی دفتر گرته ها دلجویی کردن از دلنگاره دلیراندن دلیل غیبت او دلیل نادرستی دم فشاری دما آلودگی دماغ مالی کردن دمیسزون دم گیری دنبلیچه دندان نیمه آسیا دنده ناسانگر دنیوی سازی