با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Furrow

ˈfɜːroʊ ˈfʌrəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
زمین یا مزرعه شخم‌زده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن
- The furrows were ready for planting.
- شیارها برای کشت آماده شده بودند.
- the deep furrows of the old man's forehead
- خطوط ژرف پیشانی پیرمرد
- Truck wheels had cut furrows in the muddy field.
- چرخ‌های کامیون در دشت گل‌آلود شیار ایجاد کرده بود.
- Tractors furrowed the land in parallel lines.
- تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد می‌کردند.
- The forest was furrowed by the crashing airplane.
- هواپیمای در حال سقوط، جنگل را شیار انداخته بود.
- Every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed.
- هرگاه صحبت از طفل بیمارش می‌شد، پیشانی او چروکیده می‌شد.
- A face furrowed by old age.
- چهره‌ای که در اثر کهولت چروکیده شده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furrow

  1. noun ditch
    Synonyms: channel, corrugation, crease, crinkle, crow’s-foot, dike, fluting, fold, groove, gutter, hollow, line, plica, rabbet, ridge, rimple, rivel, ruck, rut, seam, trench, wrinkle

ارجاع به لغت furrow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furrow

لغات نزدیک furrow

پیشنهاد بهبود معانی