شکل جمع:
goodsصفت تفضیلی:
betterصفت عالی:
bestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دوام آوردن، ارزش داشتن
مردم خوب، خوبان، نیکان، سعادت، نیکی
بسیار، خیلی، زیاد
ضامن معتبر
سالم بودن، سرومرو گنده بودن، چست و سالم بودن، دارای وزن متناسب بودن
کاسبی خوب (یا بد) است، وضع بازرگانی خوب (یا بد) است
بخاطر آرمانی نیکو، در راه کار خیر
کار نیک کردن، عمل خیر (روزانه را) انجام دادن
با حداکثر تأثیر، به طور مؤثر
با حسن نیت، با قصد خوب، با صمیمیت، از روی نیت پاک
بسیار، چندین
have a good (or bad or high or low) opinion of someone
دربارهی کسی نظر خوب (یا بد یا عالی یا پست) داشتن
با خوشسلیقگی، با سلیقهی عالی
جای شکرش باقی بودن، خوب بودن که
دوران خوش (یا بد) گذشته
با اثر دلخواه، با نتیجهی خوب، بهطور سودآور
خوشنام (یا بدنام)
بههنگام، بهموقع، کمی قبل از وقت
خیر و شر، خوب و بد، نیک و بد
موفق باشی، کامروا باشی، پیروز باشی
به جایی نرسیدن، ناموفق بودن، بد عاقبت شدن
خیر و شر، خوب و بد، نیک و بد
منم مثل تو بیخبرم، منم مثل تو نمیدونم، فهمیدی به منم بگو
(آمریکا) بسیار، بهطورکامل
(آمریکا) موفق شدن، برآوردن، اثبات کردن
مزیت، به عنوان سود، برای برتری
one good turn deserves another
کار نیک را باید با کار نیک جبران کرد.
با کسانی که به تو نیکی کردهاند نیکی کن
give a good account of oneself
خوب عمل کردن، خوب کار کردن، خوب ظاهر شدن
all good things come in threes
هرچیز سهتایی خوب است، تا سه نشه بازی نشه
all good things come to those who wait
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید
as good (or tough or strong) as they come
بهترین (یا سرسختترین یا قویترین)
تا حالا خوبست
neither fish, flesh, nor fowl (nor good red herring)
شلمشوربا، شتر گاو پلنگ، مبهم و غیرقابلتشخیص
رفتار خوب (یا بد)، رفتار مرسوم و مورد قبول (یا عکس آن)
با کمال میل و لطف، با خوشرویی و گذشت، با بزرگواری
in the good (or bad) graces of
محبوب (یا منفور) بودن، مورد لطف (یا قهر)
(عامیانه) عجب!، ای بابا!
(عامیانه) راحت و آسوده بودن، موفق بودن، روی پر قو بودن
خوشحال کردن (خود را)، خرسند کردن
(بحث و استدلال و قانون) به قوت خود باقی بودن، صادق بودن
چه خوب و چه بد
do (or make) a good (or bad) job
خوب (یا بد) کار کردن
(انگلیس) خوششانسی، کار خدا
اضافه (بر چیزهای دیگر)، به عنوان پاداش
بسیار متمایل بودن به
مثل نو، مثل روز اول، بی عیب و نقص
بیخبری خوشخبری است
a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشارهای بس است، اشاره نیاز به توضیح ندارد
1- بهطور کلی، معمولاً، بیشتر 2- با خوشرویی، با خوشطینتی
چه بهتر، به جهنم، خدا را شکر
the road to hell is paved with good intentions
راه جهنم با نیتهای خوب سنگفرش شده است
(انگلیس - عامیانه) احسنت!، معرکه!، مرحبا!
1- در موقع مناسب 2- بهسرعت، زود
آنقدر خوب است که باور کردنی نیست
حرف موافق، تعریف، توصیه
خوش قول بودن، به وعدهی خود وفا کردن
موفق باشی، کامروا باشی، پیروز باشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «good» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/good