امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Goods

ɡʊdz ɡʊdz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

plural B1
کالا، مال‌التجاره، اروس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the goods in the warehouse
- کالاهای درون انبار
plural
اموال منقول، متعلقات شخصی
plural
پارچه
- dress goods
- پارچه‌های لباسی
plural
(انگلیس) محموله، بار، مال، جنس
- The goods arrived yesterday.
- محموله دیروز رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goods

  1. noun personal possessions
    Synonyms: appurtenances, belongings, chattels, effects, encumbrances, equipment, furnishings, furniture, gear, impedimenta, movables, paraphernalia, property, stuff, things, trappings
  2. noun merchandise
    Synonyms: bolt, cargo, commodities, fabric, freight, line, load, materials, seconds, stock, stuff, textile, vendibles, wares

Collocations

Idioms

  • deliver the goods

    (عامیانه) تحویل دادن، به وعده وفا کردن، شرایط لازم را حایز شدن

    به قول خود عمل کردن

  • get (or have) the goods on

    (آمریکا - عامیانه) درباره‌ی سوء سابقه‌ی کسی اطلاعات داشتن یا کشف کردن

لغات هم‌خانواده goods

ارجاع به لغت goods

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goods» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goods

لغات نزدیک goods

پیشنهاد بهبود معانی