امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gridiron

ˈɡrɪdaɪrn ˈɡrɪdaɪən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی آمریکایی ورزش زمین فوتبال آمریکایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The players gathered on the gridiron, ready for an intense match.
- بازیکنان در زمین فوتبال جمع شده بودند و برای یک مسابقه‌ی سخت آماده بودند.
- The team practiced their drills on the gridiron to improve their performance.
- این تیم تمرینات خود را در زمین فوتبال انجام داد تا عملکرد خود را بهبود بخشد.
noun countable
توری کباب‌پزی
- The sizzling steak was placed on the gridiron to achieve a delicious, charred flavor.
- استیک داغ روی توری کباب‌پزی قرار داده شد تا طعمی لذیذ و ذغالی داشته باشد.
- The chef carefully cleaned the gridiron after each use.
- سرآشپز پس‌از هر بار استفاده، توری کباب‌پزی را با دقت تمیز می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gridiron

  1. noun A football field
    Synonyms:
    field grid turf playing-field football football-field framework grating griddle network structure
  1. noun A broiler
    Synonyms:
    griddle roaster barbecue rack

ارجاع به لغت gridiron

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gridiron» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gridiron

لغات نزدیک gridiron

پیشنهاد بهبود معانی