با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Haystack

ˈheɪstæk ˈheɪstæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انبار کاه، توده‌ی کاه و یونجه، کاه‌انباشت
- The farmer found a needle in the haystack.
- کشاورز در انبار کاه سوزنی پیدا کرد.
- The haystack was so big that it towered over the fence.
- انبار کاه آن‌قدر بزرگ بود که از قد حصار بالا می‌رفت.
noun
موج ایستاده‌ی عمودی
- The kayakers navigated skillfully through the haystacks in the river.
- قایق‌سواران به‌طرز ماهرانه‌ای از میان موج‌های ایستاده در رودخانه عبور می‌کردند.
- I spotted a fish leaping out of the haystack.
- یک ماهی را دیدم که از موج ایستاده بیرون می‌پرید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haystack

  1. noun stack of hay
    Synonyms: sheaf, stack, rick, hay, haycock, hayrick, pile

ارجاع به لغت haystack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haystack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/haystack

لغات نزدیک haystack

پیشنهاد بهبود معانی