با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Healthily

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور سالم
- The trees are able to grow normally and healthily.
- درختان قادر هستند به‌طور طبیعی و سالم رشد کنند.
- They avoid alcohol and live healthily.
- آن‌ها از الکل دوری می‌کنند و به‌طور سالم زندگی می‌کنند.
adverb
به‌طور معقول، به‌طور مناسب
- Young people may need help to healthily manage relationships.
- افراد جوان ممکن است برای مدیریت روابط به‌طور مناسب، به کمک نیاز داشته باشند.
- It can be hard to judge one's own actions healthily.
- قضاوت به‌طور معقول در مورد اعمال خود فرد می‌تواند دشوار باشد.
adverb
به‌طور رضایت‌بخش، به‌طور پُررونق، به‌طور موفق، به‌طور مطلوب
- Revenues are up healthily.
- درآمدها به نحو رضایت‌بخشی افزایش یافته است.
- Their income has grown healthily.
- درآمد آن‌ها رشد خوب و مطلوبی داشته است.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده healthily

ارجاع به لغت healthily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «healthily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/healthily

لغات نزدیک healthily

پیشنهاد بهبود معانی