با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hickey

ˈhɪki ˈhɪki ˈhɪki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
(آمریکا - عامیانه) ابزار، وسیله، آچار، دستگاه
noun plural
(لوله‌کشی) ابزار لوله خم‌کن
noun plural
(عامیانه) جوش صورت، کورک
noun plural
کبودشدگی پوست بدن (به‌ویژه در اثر نیشگون یا مکیدن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hickey

  1. noun A small inflamed elevation of the skin; a pustule or papule; common symptom in acne
    Synonyms: pimple, zit
  2. noun A temporary red mark on a person's skin resulting from kissing or sucking by their lover
    Synonyms: love-bite

ارجاع به لغت hickey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hickey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hickey

لغات نزدیک hickey

پیشنهاد بهبود معانی