با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inexpressibly

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور وصف‌ناپذیر، به‌طور وصف‌نشدنی، به‌طور غیرقابل‌بیان، به‌گونه‌ای که نتوان آن را توصیف کرد
- My heart began to throb with inexpressible joy.
- قلبم از شادی وصف‌نشدنی شروع به تپیدن کرد.
- I am inexpressibly sad.
- به‌گونه‌ای که نمی‌توانم آن را توصیف کنم، غمگینم.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده inexpressibly

ارجاع به لغت inexpressibly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inexpressibly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inexpressibly

لغات نزدیک inexpressibly

پیشنهاد بهبود معانی