با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infantry

ˈɪnfəntri ˈɪnfəntri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infantries

معنی و نمونه‌جمله

noun
(نظامی) پیاده‌نظام، سرباز پیاده
- an infantry regiment
- هنگ پیاده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infantry

  1. noun foot soldiers
    Synonyms: infantrymen, dogfaces, grunts, doughboys, shock troops

ارجاع به لغت infantry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infantry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infantry

لغات نزدیک infantry

پیشنهاد بهبود معانی