با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inherently

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
ذاتا، اساسا، به طور فطری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inherently

  1. adverb innately
    Synonyms: congenitally, inseparably, naturally, intrinsically, constitutionally, natively, immanently, genetically, by birth

لغات هم‌خانواده inherently

ارجاع به لغت inherently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inherently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inherently

لغات نزدیک inherently

پیشنهاد بهبود معانی