امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nature

ˈneɪtʃər ˈneɪtʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    natures

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
طبیعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We enjoy the beauties of nature.
- ما از زیبایی‌های طبیعت لذت می‌بریم.
- the laws of nature
- قوانین طبیعت
- He believed that we must live according to nature.
- او معتقد بود که باید طبق اصول طبیعت زندگی کنیم.
- He wanted to escape civilization and get back to nature.
- او می‌خواست از تمدن فرار کند و به دامن طبیعت برگردد.
noun countable uncountable
نهاد، خوی، طبع، گوهر، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، ماهیت، سرشت، خو، فطرت، ذات، غریزه، خمیره
- Homa Khanum's kindly nature
- سرشت پرمهر هما خانم
- She cooked the meat till it lost all its nature.
- او گوشت را آن قدر پخت که ماهیت خود را از دست داد.
- Some animals are predatory by nature.
- برخی حیوانات به‌طور غریزی درنده‌خو هستند.
- songs of a Hawaiian nature
- آوازهای نوع هاوایی
noun
رفتار طبیعی، رفتار معمول، جهان مادی، وضع انسان اولیه، زندگی ساده و در محیط آزاد
noun
(هنر) صحنه‌ی طبیعی (درخت و جانور و کوه و غیره)
- I love his nature paintings.
- من نقاشی‌های مناظر طبیعی او را دوست دارم.
noun
(گاهی n بزرگ) مادر طبیعت، دامن طبیعت
noun
قسم، قبیل
- things of that nature
- چیزهایی از آن قبیل
noun
آفرینش
- to inquire into the nature of heredity
- درباره‌ی کنه قوانین وراثت پژوهش‌کردن
- Ost of his acts were of a ceremonial nature.
- بیشتر اعمال او جنبه‌ی تشریفاتی داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nature

  1. noun character, disposition
    Synonyms:
    attributes being bottom line complexion constitution description drift essence essentiality features heart humor individualism individuality like makeup meat mood name of game name of tune nature of beast outlook personality point quality score stuff temper temperament texture traits type
  1. noun type, kind
    Synonyms:
    anatomy brand cast category character color conformation description figure framework ilk shape sort species stripe structure style variety way
  1. noun earth, creation
    Synonyms:
    cosmos country countryside environment forest generation landscape macrocosm megacosm natural history outdoors scenery seascape setting universe view world

Collocations

  • by nature

    طبیعتاً، طبعاً، ذاتی، از نظر خمیره، فطری

Idioms

  • in a state of nature

    1- لخت، لخت و پتی، برهنه 2- وحشی، رام‌نشده 3- زمین بکر، کشت‌نشده 4- نامتمدن

لغات هم‌خانواده nature

سوال‌های رایج nature

معنی nature به فارسی چی میشه؟

کلمه "nature" در زبان انگلیسی به معنای "طبیعت" است و به مجموعه‌ای از پدیده‌های طبیعی، محیط زیست و ویژگی‌های ذاتی موجودات زنده اشاره دارد. این واژه به‌طور گسترده‌ای در علوم مختلف، فلسفه، ادبیات و هنر مورد استفاده قرار می‌گیرد و معانی و مفاهیم متنوعی را شامل می‌شود.

تعاریف و معانی

۱. طبیعت فیزیکی: این معنی به تمام عناصر طبیعی مانند زمین، آب، هوا، گیاهان و حیوانات اشاره دارد. طبیعت فیزیکی به ما کمک می‌کند تا دنیای پیرامون خود را درک کنیم و بدانیم چگونه این عناصر با یکدیگر تعامل دارند.

۲. طبیعت انسانی: این مفهوم به ویژگی‌ها و خصوصیات ذاتی انسان‌ها اشاره دارد. در این زمینه، "طبیعت" می‌تواند به احساسات، رفتارها و خصایص اخلاقی انسان‌ها اشاره کند. به عنوان مثال، انسان‌ها به‌طور طبیعی تمایل به برقراری ارتباط و همکاری دارند.

۳. طبیعت اجتماعی: این بعد از "طبیعت" به ساختارها و روابط اجتماعی میان انسان‌ها و جوامع اشاره دارد. در این زمینه، طبیعت می‌تواند به فرهنگ، آداب و رسوم و تعاملات اجتماعی اشاره کند.

نکات جالب

- تأثیر بر هنر و ادبیات: طبیعت الهام‌بخش بسیاری از آثار هنری و ادبی بوده است. شاعران و نویسندگان زیادی به زیبایی‌های طبیعت و تأثیر آن بر احساسات انسانی پرداخته‌اند. به‌عنوان مثال، شاعران رمانتیک مانند ویلیام وردزورث و جان کیتس، زیبایی‌های طبیعی را در آثار خود توصیف کرده‌اند.

- فلسفه طبیعت: فیلسوفان مختلف نظرات متفاوتی درباره طبیعت دارند. برخی از آن‌ها مانند هراکلیتوس به تغییرات دائمی در طبیعت اشاره کرده‌اند، در حالی که دیگران مانند پارمنیدس بر ثابت بودن و عدم تغییر در طبیعت تأکید کرده‌اند.

- طبیعت و محیط زیست: با پیشرفت‌های صنعتی و تکنولوژیکی، ارتباط انسان با طبیعت دچار تغییرات زیادی شده است. امروزه، مسائل محیط زیستی مانند گرم شدن کره زمین، آلودگی و تخریب زیستگاه‌ها به یکی از چالش‌های اصلی جهان تبدیل شده‌اند. تلاش برای حفظ و بهبود طبیعت به یکی از اولویت‌های جهانی تبدیل شده است.

- علم و طبیعت: علم به ما این امکان را می‌دهد که طبیعت را بهتر درک کنیم. از زیست‌شناسی و اکولوژی گرفته تا زمین‌شناسی و هواشناسی، علوم مختلف به بررسی و تحلیل عناصر مختلف طبیعت می‌پردازند. این دانش به ما کمک می‌کند تا تأثیرات انسان بر طبیعت را درک کنیم و راه‌حل‌هایی برای مشکلات زیست‌محیطی پیدا کنیم.

ارجاع به لغت nature

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nature» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nature

لغات نزدیک nature

پیشنهاد بهبود معانی