معنی nonsensical به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌnɑːnˈsensɪkl nɒnˈsensɪkl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more nonsensical
صفت عالی:
most nonsensical

معنی و نمونه‌جمله

adjective

مزخرف، چرند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Such nonsensical questions do not need answers.

- چنین پرسش‌های بی‌معنی پاسخ نمی‌خواهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonsensical

adjective So senseless as to be laughable

Synonyms:

absurd silly idiotic preposterous cockeyed ludicrous foolish harebrained imbecilic insane lunatic mad moronic softheaded tomfool nonsense unearthly zany crazy ridiculous loony loopy laughable balmy dippy senseless dopey jerky sappy wacky derisory

لغات هم‌خانواده nonsensical

noun
sense, sensibility, sensitivity, senselessness, sensitization, sensor

adjective
sensible, insensible, senseless, sensitive, sensory, nonsensical, insensate

verb - transitive
sense, sensitize

adverb
sensibly, senselessly, sensitively

ارجاع به لغت nonsensical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «nonsensical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonsensical

لغات نزدیک nonsensical

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return