امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Not

ˈnɑːt nɒt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb A1
نه، ن‍- (نشانه‌ی نفی فعل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He is not coming.
- او نمی‌آید.
- I am not hungry.
- گرسنه نیستم.
- He did not want to stay.
- نخواست بماند.
- He has not stolen anything.
- او چیزی ندزدیده است.
- This problem is not easy.
- این مسئله آسان نیست.
adverb A1
نه (به‌عنوان نقش‌نما برای نشان دادن منفی بودن حالت گروه قبلی از کلمات که درباره‌ی آن‌ها سخن گفته شده است)
- It's a cat, not a dog.
- گربه است نه سگ.
- He drank not a little of the wine.
- او از آن شراب کم نخورد.
- I am afraid not!
- متأسفانه نه!
- not tomorrow
- فردا نه
- a not uncommon problem
- مسئله‌ای که نادر نیست
- not a minute
- نه حتی یک دقیقه
- not a penny
- نه حتی یک شاهی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun
کامپیوتر نفی (نوعی عملگر یگانی که هر بیت را به‌صورت منطقی نقیض می‌کند و به این ترتیب مکمل یک آن مقدار به دست می‌آید) (با حروف بزرگ) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- The NOT in the computer program reversed the statement's meaning.
- نفی در برنامه‌ی کامپیوتری معنای عبارت را معکوس کرد.
- The teacher explained the concept of "not" in Boolean logic.
- استاد مفهوم نفی در منطق بولی را توضیح داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد not

  1. adjective Lacking positive qualities
    Synonyms:
    no un in
  1. adverb Negation of a word or group of words
    Synonyms:
    non
  1. noun
    Synonyms:
    denial hardly nay negative neither nought prohibition refusal

Collocations

  • not a

    نه حتی یک (عدد و غیره)

  • not a few

    نه کم، بسیار، خیلی

  • last but not least

    اسمش در آخر ذکر می‌شود؛ ولی از دیگران کمتر نیست، آخر از همه اما نه بی‌اهمیت‌ترین

  • not a snap

    به‌هیچ‌وجه، اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره

  • why not

    1- چرا نه، به چه علت نه 2- (به‌منظور دادن پیشنهاد) آیا بهتر نیست که

Idioms

  • not at all

    1- ابداً، اصلاً، به‌هیچ‌وجه 2- (تعارف) خواهش می کنم، مانعی ندارد

  • whether or not

    به‌هر‌حال، در همه حال، در هر صورت، خواه‌ناخواه (برای بیان مواردی به کار می‌رود که تحت هر شرایطی به نتیجه‌ی یکسانی ختم می‌شوند)

  • not worth a red cent

    یک غاز هم نیرزیدن، یک پول سیاه هم ارزش نداشتن

  • not bad

    (عامیانه) نه بد، نسبتاً خوب

  • believe it or not

    می‌خوای باور کن می‌خوای باور نکن، شاید باورت نشه، (تأکید) واقعاً

  • not hold a candle to

    به خوبی چیز دیگری نبودن، به پای چیز دیگری نرسیدن، به گرد کسی نرسیدن

  • not worth a continental

    (امریکا) ارزش یک پول سیاه را نداشتن، یک غاز نیرزیدن

  • not worth a damn

    (عامیانه - ناپسند) بی‌ارزش، خیلی بد

  • not turn a hair

    وحشت یا شگفتی یا شرم از خود نشان ندادن، خونسرد ماندن، اصلاً اهمیت ندادن

  • not lift a hand

    (به‌ویژه در مورد کمک) اصلاً کاری نکردن، هیچ نکوشیدن

  • not hear of

    اجازه ندادن، مسموع ندانستن، مورد بررسی قرار ندادن

  • can not help oneself

    از خودداری عاجز بودن، ناتوان بودن (در جلوگیری)، اختیار دست خود (کسی)نبودن

  • not have a leg to stand on

    (عامیانه) دلیل و بهانه و مدرک یا شاهدی نداشتن، اصلاً حق یا شایستگی نداشتن

  • not on your life

    (عامیانه) اصلاً، هرگز، ابداً، به هیچ‌وجه

  • not to mention

    چه رسد به، حتی اگر ... را ذکر نکنیم، صرف‌نظر از

  • not worth a shit

    (عامیانه) بی‌ارزش، بی‌مصرف، اصلاً به‌درد نخور

  • not to be sneezed at

    (چیزی که) نباید کم‌ارزش یا کم‌اهمیت تلقی شود

  • not miss a trick

    از هیچ ترفندی فروگذار نکردن، به همه‌ی حیله‌ها متوسل شدن

  • and what not

    و غیره، و خیلی چیزهای دیگر

  • not to worry!

    (عامیانه) جای نگرانی نیست!، بیم به دل راه ندهید!

  • not playing with a full deck

    یک تخته کم داشتن، عقل درست‌وحسابی نداشتن، باهوش نبودن، خُل بودن، احمق بودن

  • not a spark of decency

    دریغ از ذره‌ای ادب و احترام، دریغ از ذره‌ای معرفت و نجابت

ارجاع به لغت not

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «not» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/not

لغات نزدیک not

پیشنهاد بهبود معانی