امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obedient

əˈbiːdiənt əˈbiːdiənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more obedient
  • صفت عالی:

    most obedient

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فرمانبردار، مطیع، حرف‌شنو، رام، سربه‌راه، رام‌شدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The obedient employee always completed his tasks on time and without question.
- کارمند مطیع همیشه وظایفش را به موقع و بدون سوال انجام می‌داد.
- The obedient child listened to their parents and did as they were told.
- کودک سربه‌راه به والدینش گوش کرد و همان کاری را که آن‌ها گفته بودند، انجام داد.
- an obedient dog
- سگ مطیع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obedient

  1. adjective well-behaved; submissive
    Synonyms:
    acquiescent amenable at one’s beck and call attentive biddable complaisant compliant controllable deferential devoted docile docious duteous dutiful faithful governable honoring in one’s clutches in one’s pocket in one’s power law-abiding loyal obeisant obliging observant on a string pliant regardful resigned respectful reverential sheeplike subservient tame tractable under control venerating well-trained willing wrapped around finger yielding
    Antonyms:
    contrary disobedient insolent misbehaving mutinous obstinate rebellious

لغات هم‌خانواده obedient

  • adjective
    obedient
  • verb - transitive
    obey

ارجاع به لغت obedient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obedient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obedient

لغات نزدیک obedient

پیشنهاد بهبود معانی