امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obediently

oʊˈbiːdiəntli əˈbiːdiəntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
مطیعانه، از روى فرمان‌بردارى، با سرسپردگی (به نحوی که نشان‌دهنده‌ی تمایل به انجام دستور یا درخواست باشد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I obediently followed her instructions.
- مطیعانه از دستوراتش پیروی کردم.
- That son obediently left the room.
- آن پسر با سرسپردگی از اتاق خارج شد.
- The soldier saluted obediently when given the command.
- وقتی دستور داده شد سرباز از روى فرمان‌بردارى سلام (نظامی) کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obediently

  1. adverb In an obedient manner
    Synonyms:
    yieldingly supinely unresistantly unresistingly
    Antonyms:
    disobediently
  1. adjective
    Synonyms:
    dutifully submissively devotedly loyally faithfully compliantly at one's orders

لغات هم‌خانواده obediently

  • verb - transitive
    obey
  • adverb
    obediently

ارجاع به لغت obediently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obediently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obediently

لغات نزدیک obediently

پیشنهاد بهبود معانی