امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overpass

ˈoʊvərpæs ˈəʊvəpɑːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
گذشتن از، تجاوز کردن از، پل هوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a railway overpass
- پل هوایی راه آهن
- Love of money overpassed his interest in poetry.
- عشق او به پول بیش از علاقه‌ی او به شعر بود.
- There are certain limits which one should never overpass.
- محدودیت‌های خاصی وجود دارد که انسان هرگز نباید از آن پا فرابگذارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overpass

  1. noun Bridge formed by the upper level of a crossing of two highways at different levels
    Synonyms:
    bridge viaduct walkway skyway span flyover footbridge gangplank

لغات هم‌خانواده overpass

  • verb - transitive
    pass

ارجاع به لغت overpass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overpass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overpass

لغات نزدیک overpass

پیشنهاد بهبود معانی