امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Package

ˈpækɪdʒ ˈpækɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    packaged
  • شکل سوم:

    packaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    packages
  • وجه وصفی حال:

    packaging
  • شکل جمع:

    packages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
بسته (شی‌ء یا مجموعه‌ای از اشیای پیچیده‌شده در مقوا معمولاً به‌منظور ارسال از طریق پست)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the package which I got by mail
- بسته‌ای که از طریق پست دریافت کردم
- The package arrived in the mail today.
- بسته امروز از طریق پست رسید.
noun countable
انگلیسی آمریکایی بسته (کوچک)، پاکت، جعبه
- She surprised her friend with a package of cookies.
- دوستش را با یک بسته کلوچه شگفت‌زده کرد.
- She took the cups out of their package.
- فنجان‌ها را از جعبه‌ی آن‌ها خارج کرد.
- a package of fruits
- یک جعبه میوه
noun countable B2
بسته (مجموعه‌ای از موارد مرتبط به‌عنوان یک واحد)
- They delivered an emergency aid package to the war-torn region.
- بسته‌ی کمک‌های اضطراری را به منطقه‌ی جنگ‌زده رساندند.
- The package included a book, a CD, and a poster.
- این بسته مشتمل‌بر یک کتاب، یک سی‌دی و یک پوستر بود.
noun countable B2
کامپیوتر بسته (مجموعه‌‏ای از برنامه‏‌های معین برای دستیابی به هدفی خاص) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- Before you install any new packages on your computer, make sure they are compatible with your operating system.
- قبل از اینکه هر بسته‌ی جدیدی را روی رایانه‌ی خود نصب کنید، مطمئن شوید که با سیستم‌عامل شما سازگار است.
- I purchased a new graphics design package for my computer.
- بسته‌ی طراحی گرافیکی جدیدی برای کامپیوترم خریدم.
noun countable
بسته (دستمزد و سایر پاداش‌هایی که مدیر شرکت دریافت می‌کند)
- The executive's benefits package includes health insurance, retirement savings, and paid time off.
- بسته‌ی مزایای مدیر اجرایی مشتمل‌بر بیمه‌ی درمانی، پس‌انداز بازنشستگی و مرخصی با حقوق است.
- Companies often use competitive compensation packages to attract top talent.
- شرکت‌ها اغلب از بسته‌های جبرانی رقابتی برای جذب استعدادهای برتر استفاده می‌کنند.
noun countable
ناپسند دم‌ودستگاه (برای اشاره به کیر و خایه)
- She gently caressed his package.
- به‌آرومی دستی به روی دم‌دستگاهش کشید.
- With a mischievous grin, she whispered, "I can't wait to see your package."
- با نیشخند شیطنت‌آمیزی زمزمه کرد: «بی‌صبرانه منتظرم دم‌ودستگاهت رو ببینم.»
verb - transitive
بسته‌بندی کردن
- Our apples are packaged in plastic bags.
- سیب‌های ما در کیسه‌های پلاستیکی بسته‌بندی می‌شوند.
- Their products are well packaged.
- محصولات آن‌ها خوب بسته‌بندی می‌شود.
- meat packaged in cardboard boxes
- گوشت که در جعبه‌ی مقوایی بسته‌بندی شده است
verb - transitive
کامپیوتر بسته‌ای کردن، ... را در یک بسته قرار دادن (برای عرضه و فروش)
- I need to package these software programs together.
- باید این نرم‌افزارها را با هم بسته‌ای کنم.
- The company plans to package the new antivirus software with a free trial of their VPN service.
- این شرکت قصد دارد نرم‌افزار آنتی‌ویروس جدید را با نسخه‌ی آزمایشی رایگان سرویس VPN خود در یک بسته قرار دهد.
verb - transitive
عرضه کردن، ارائه کردن (کسی یا چیزی به شیوه‌ای خاص و معمولاً جذاب)
- He packaged his proposal to the client in a compelling manner.
- او پیشنهاد خود را به شیوه‌ای قانع‌کننده به مشتری عرضه کرد.
- She packaged her idea in a creative way.
- ایده‌اش را به شیوه‌ای خلاقانه ارائه کرد.
noun
بسته‌بندی (عمل)
- the safe package of drugs
- بسته‌بندی ایمن دارو
- the package of food
- بسته‌‌بندی غذا
noun countable
بسته (از برنامه‌های تلویزیونی یا رادیویی برای عرضه و فروش به‌صورت یکجا)
- I purchased the complete package of the popular radio series.
- بسته‌ی کامل این سریال پرطرفدار رادیویی را خریدم.
- Have you seen the latest package of reality shows?
- آیا تازه‌ترین بسته‌ی برنامه‌های واقع‌نما را دیده‌ای؟
noun countable
سفر بسته، پکیج (هتل+ پرواز + خدمات) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده
- I booked a package that includes flights, hotel stay,
- بسته‌ای را رزرو کردم که مشتمل‌بر پرواز و اقامت در هتل است.
- honeymoon package
- پکیج ماه‌عسل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد package

  1. noun bundle; whole
    Synonyms:
    amalgamation assortment bag baggage bale batch biddle bottle box bunch burden can carton combination container crate entity kit load lot luggage pack packet parcel pile sack sheaf stack suitcase tin trunk unit

لغات هم‌خانواده package

  • verb - transitive
    pack, package

ارجاع به لغت package

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «package» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/package

لغات نزدیک package

پیشنهاد بهبود معانی