امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Painting

ˈpeɪntɪŋ ˈpeɪntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    painted
  • شکل سوم:

    painted
  • سوم‌شخص مفرد:

    paints
  • شکل جمع:

    paintings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2
هنر تابلو، نگار، نقاشی (تصویر)، نقاشی (اشاره به رنگ کردن در و دیوار و ...)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Her paintings are displayed in museums.
- تابلوهای او را در موزه‌ها نشان می‌دهند.
- one of Sohrab Sepehry's famous paintings
- یکی از نقاشی‌های معروف سهراب سپهری
noun uncountable
هنر نقاشی (مهارت)
- Painting is his main hobby.
- نقاشی سرگرمی اصلی اوست.
- They were taught painting and drawing at art college.
- نقاشی و طراحی در دانشکده‌ی هنر به آن‌ها آموزش داده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد painting

  1. noun A work of art
    Synonyms:
    picture art composition canvas seascape portrait mural oil-painting water color abstract design landscape cityscape sketch drawing portrayal likeness house painting design representation art work depiction watercolor delineation oil
  1. noun The act of applying paint
    Synonyms:
    enameling covering coating varnishing decorating calcimining daubing splashing brushing airbrushing the brush
  1. verb To apply cosmetics
    Synonyms:
    powdering
  1. verb To protect, or decorate by painting
    Synonyms:
    daubing swabbing ornamenting stippling tinting brushing applying decorating coating
  1. verb Apply colored tint, often to make design
    Synonyms:
    tinting limning delineating depicting varnishing washing composing picturing staining shading representing pretending designing sketching drafting enamelling portraying decorating daubing outlining coloring coating brushing
    Antonyms:
    stripping

لغات هم‌خانواده painting

ارجاع به لغت painting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «painting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/painting

لغات نزدیک painting

پیشنهاد بهبود معانی