امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pimply

ˈpɪmpli ˈpɪmpli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
جوش‌دار، کورک‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pimply

  1. adjective (of complexion) blemished by imperfections of the skin
    Synonyms:
    papulose acned pimpled pustulate
  1. noun
    Synonyms:
    blackhead horripilation papilla papule pustule sty tetter wen zit

ارجاع به لغت pimply

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pimply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pimply

لغات نزدیک pimply

پیشنهاد بهبود معانی