گذشتهی ساده:
pinnedشکل سوم:
pinnedسومشخص مفرد:
pinsوجه وصفی حال:
pinningشکل جمع:
pinsPIN در معنای هجدهم مخفف لغت personal identification number است.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
(دشمن را) سرنگون کردن، احاطه کردن (با تیراندازی)، در جای خود نگه داشتن
(کسی را به تصمیمگیری و...) وادار کردن، مجبور کردن
مشخص کردن، تعیین کردن
(با سوزن ته گرد و غیره) الصاق کردن ( pinup)
همهی امید خود را به کسی بستن
چیزی را به کسی نسبت دادن، تقصیر را به گردن کسی انداختن
میل محور، سگدست
(مکانیک) انگشتی، (اتومبیل) گژنپین
(عامیانه) به شدت کتک زدن یا شکست دادن یا نکوهش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pin