امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pulsation

pʌlˈseɪʃn pʌlˈseɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pulsations

معنی

noun
جهندش، ضربان، اهتزاز، تپش، نوسان، ارتعاشات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pulsation

  1. noun A periodic contraction or sound of something coursing
    Synonyms:
    beat palpitation pulse throb
  1. noun The rhythmic contraction and expansion of the arteries with each beat of the heart
    Synonyms:
    pulse beat quiver shiver pulsing throb heartbeat impulse

ارجاع به لغت pulsation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pulsation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pulsation

لغات نزدیک pulsation

پیشنهاد بهبود معانی