با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Raspberry

ˈræzberi ˈrɑːzbri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    raspberries

معنی

noun countable uncountable
گیاه‌شناسی تمشک (یک میوه‌ی قرمز نرم کوچک، یا بوته‌ای که روی آن رشد می‌کند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raspberry

  1. noun Any of various derisive sounds of disapproval
    Synonyms: boo, hiss, razz, catcall, hoot, bronx cheer, bird, raspberry bush, razzing, sound, snort

ارجاع به لغت raspberry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raspberry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raspberry

لغات نزدیک raspberry

پیشنهاد بهبود معانی