امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Refund

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    refunded
  • شکل سوم:

    refunded
  • سوم‌شخص مفرد:

    refunds
  • وجه وصفی حال:

    refunding
  • شکل جمع:

    refunds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بازپرداخت، استرداد (وجه)، بازپرداختنی (مبلغ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a refund of fifty dollars
- بازپرداختنی به مبلغ پنجاه دلار
- The customer requested a refund of their purchase.
- مشتری درخواست بازپرداخت وجه خرید خود را داشت.
verb - transitive C2
بازپرداخت کردن، پس دادن، مسترد کردن (وجه)
- The store agreed to refund the purchase price.
- فروشگاه با بازپرداخت قیمت خرید موافقت کرد.
- to refund the price of defective article
- قیمت یک کالای معیوب را پس دادن
verb - transitive B1
دوباره پرداختن، دوباره تأمین کردن (بودجه و غیره)
- The government decided to refund the education budget.
- دولت تصمیم گرفت بودجه‌ی آموزش‌وپرورش را دوباره پرداخت کند.
- The company refunded the marketing budget.
- این شرکت بودجه‌ی بازاریابی را دوباره تأمین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refund

  1. noun returned money
    Synonyms:
    acquittance allowance compensation consolation discharge discount give-back give-up kickback money back payment rebate reimbursement remuneration repayment restitution retribution return satisfaction settlement
  1. verb return money; rebate
    Synonyms:
    adjust balance compensate give back honor a claim indemnify make amends make good make repayment make up for pay back recompense recoup redeem redress reimburse relinquish remit remunerate repay restore reward settle

لغات هم‌خانواده refund

  • verb - transitive
    fund, refund

ارجاع به لغت refund

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refund» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refund

لغات نزدیک refund

پیشنهاد بهبود معانی