امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relent

rɪˈlent rɪˈlent
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
کوتاه آمدن، نرم شدن، دل‌رحم شدن، پشیمان شدن، وا دادن، رها کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Finally he relented and released the hostages.
- بالأخره به رحم آمد و گروگان‌ها را رها کرد.
- The mother knelt and cried , but Teymoor did not relent and ordered the execution to proceed.
- مادر زانو زد و گریه کرد؛ ولی تیمور کوتاه نیامد و دستور اجرای اعدام را داد.
verb - intransitive
تسلیم شدن، دست کشیدن
- Despite the challenges, she did not relent in her efforts to succeed.
- باوجود چالش‌ها، او از تلاش‌های خود برای موفقیت دست نکشید.
- The teacher urged the students not to relent in their studies.
- معلم از دانش‌آموزان می‌خواست که در درس خواندن تسلیم نشوند.
verb - intransitive
کاهش یافتن، فروکش کردن، کم شدن
- Finally the storm relented and we continued our journey.
- بالأخره توفان فرو نشست و ما به سفر خود ادامه دادیم.
- The storm showed no signs of relenting, making it impossible to travel.
- طوفان هیچ نشانه ای از فروکش کردن را نشان نمی‌داد و سفر را غیرممکن می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relent

  1. verb die down; let up
    Synonyms:
    acquiesce be merciful capitulate cave in change one’s mind come around comply cool it cry uncle die away drop ease ease off ease up on ebb fall fold forbear give in give quarter give some slack give up give way go along with go easy on have mercy have pity lay back let go let it happen lighten up mellow out melt moderate quit relax say uncle show mercy slacken slow soften subside wane weaken yield
    Antonyms:
    build increase rise

ارجاع به لغت relent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relent

لغات نزدیک relent

پیشنهاد بهبود معانی