امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Restricted

rɪˈstrɪktɪd rɪˈstrɪktɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more restricted
  • صفت عالی:

    most restricted

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
محدود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Membership is restricted to adults.
- عضویت محدود به بزرگ‌سالان است.
- The restricted diet allowed her to eat only specific types of foods.
- رژیم غذایی محدود به او امکان می‌داد فقط انواع خاصی از غذاها را بخورد.
adjective
ممنوعه (منطقه)
- The soldiers patrolled the restricted area day and night.
- سربازان شبانه‌روز در منطقه‌ی ممنوعه گشت می‌زدند.
- Only authorized personnel are allowed in the restricted area.
- فقط پرسنل مجاز مجاز به حضور در منطقه‌ی ممنوعه هستند.
adjective
محرمانه، سری (سند و غیره)
- A restricted document was found in the old archive room at the library.
- یک سند محرمانه در اتاق بایگانی قدیمی کتابخانه پیدا شد.
- The restricted document requires special authorization for access.
- دسترسی به این سند سری به مجوز خاصی نیاز دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restricted

  1. adjective Kept within certain limits
    Synonyms: limited
  2. adjective Not total, unlimited, or wholehearted
    Synonyms: limited, qualified, bound, modified, confined, restrained, circumscribed, curbed, prescribed, checked, bounded, inhibited, hampered, marked, defined, delimited, encircled, surrounded, shut in, hitched, tethered, chained, fastened, secured, bridled, held in, held-back, held down, reined in, controlled, governed, deterred, impeded, stayed, stopped, suppressed, repressed, prevented, trammeled, fettered, deprived, blocked, barred, obstructed, dammed, clogged, manacled, frustrated, embarrassed, baffled, foiled, shrunken, narrowed, straitened, cramped, shortened, decreased, diminished, reduced, moderated, tempered, out-of-bounds, off-limits, reserved
    Antonyms: unrestricted
  3. adjective Excluding or unavailable to certain minorities
    Synonyms: segregated
  4. adjective Of or being information available only to authorized persons
    Synonyms: classified, confidential, privileged

لغات هم‌خانواده restricted

ارجاع به لغت restricted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restricted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restricted

لغات نزدیک restricted

پیشنهاد بهبود معانی