با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Restrictive

rɪˈstrɪktɪv rɪˈstrɪktɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
محدودکننده، محدودسازنده، پیشگیر، پیشگیری‌کننده، بازدارنده، دست‌وپاگیر
- The new diet plan was too restrictive, only allowing participants to eat a limited number of foods.
- برنامه‌ی غذایی جدید زیاد از حد دست‌وپاگیر بود و به شرکت‌کنندگان فقط اجازه‌ی خوردن چند غذای محدود را می‌داد.
- The government implemented a series of restrictive measures to control the spread of the virus.
- دولت یک سلسله تدابیر بازدارنده را برای کنترل پخش ویروس اجرا کرد.
- restrictive regulations
- مقرارت دست‌وپاگیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restrictive

  1. adjective Contrary
    Synonyms: confining, prohibitory, prohibitive
    Antonyms: unrestrictive
  2. adjective Provisional
    Synonyms: definitive, limiting, qualificatory

لغات هم‌خانواده restrictive

ارجاع به لغت restrictive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restrictive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restrictive

لغات نزدیک restrictive

پیشنهاد بهبود معانی