با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Restructuring

ˌriːˈstrʌktʃərɪŋ ˌriːˈstrʌktʃrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    restructured
  • شکل سوم:

    restructured
  • سوم شخص مفرد:

    restructures
  • شکل جمع:

    restructurings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
(شرکت و سازمان و فعالیت اقتصادی و غیره) تجدید ساختار، ساختاردهی مجدد، بازسازی
- The company underwent restructuring and 1,500 workers lost their jobs.
- تجدید ساختار در این شرکت اِعمال شد و ۱۵۰۰ کارگر بیکار شدند.
- a major restructuring
- بازسازی بزرگ
noun countable uncountable
(امور مالی) تجدید ساختار (بدهی)، اقدام به بازپرداخت بدهی به روشی متفاوت یا در زمانی دیرتر از آنچه در ابتدا توافق شده است
- Bankruptcy beckons if the company fails to agree a restructuring of its debts.
- در صورتی که شرکت نتواند با اصلاح ساختار بدهی‌های خود موافقت کند، ورشکستگی اتفاق می‌افتد.
- Thanks to a financial restructuring and new management, it has returned to profit.
- به لطف تجدید ساختار مالی و مدیریت جدید، شرکت دوباره سودده شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده restructuring

ارجاع به لغت restructuring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restructuring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restructuring

لغات نزدیک restructuring

پیشنهاد بهبود معانی