معنی rightly به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈraɪtli ˈraɪtli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور صحیح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Can you rightly define this word?

- آیا می‌توانی این واژه را درست معنی کنی؟

- She was rightly proud of her children.

- محقانه به بچه‌هایش مباهات می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rightly

adverb With honesty

Synonyms:

justly justifiedly

adjective

Synonyms:

uprightly fairly with reason in justice properly fitly correctly appropriately suitably exactly truly

Antonyms:

wrongly without reason erroneously

لغات هم‌خانواده rightly

noun
right, rightness, righteousness

adjective
right, righteous, rightful

verb - transitive
right

adverb
right, rightly, rightfully, righteousness, righteously

ارجاع به لغت rightly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «rightly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rightly

لغات نزدیک rightly

- rightist
- rightless
- rightly
- rightmost
- rightness

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return