امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rightness

ˈraɪtnəs ˈraɪtnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
صحت، درستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
شایستگی
noun
حقانیت، سزاواری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rightness

  1. noun The quality or state of being morally sound
    Synonyms:
    good goodness morality probity rectitude righteousness uprightness virtue virtuousness
  1. noun The moral quality of a course of action
    Synonyms:
    ethic ethicality ethicalness morality propriety righteousness rightfulness
  1. noun Freedom from error
    Synonyms:
    correctness accuracy accurateness exactitude justness exactness preciseness precision nicety
    Antonyms:
    incorrectness inappropriateness wrongness
  1. noun Appropriate conduct; doing the right thing
    Synonyms:
    appropriateness
  1. noun According with conscience or morality
    Antonyms:
    wrongness

لغات هم‌خانواده rightness

  • verb - transitive
    right

ارجاع به لغت rightness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rightness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rightness

لغات نزدیک rightness

پیشنهاد بهبود معانی