امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-collected

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خوددار، خویشتن‌دار، مسلط بر خود، آرام، خونسرد، متین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Despite the chaos around her, she remained self-collected.
- علی‌رغم هرج‌ومرج اطرافش، او خوددار ماند.
- His self-collected demeanor impressed everyone in the room.
- رفتار آرام او همه را در جمع تحت تأثیر قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-collected

  1. adjective In full control of your faculties
    Synonyms: collected, equanimous, poised, self-contained, self-possessed

ارجاع به لغت self-collected

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-collected» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-collected

لغات نزدیک self-collected

پیشنهاد بهبود معانی