امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Styling

ˈstaɪlɪŋ ˈstaɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    styled
  • شکل سوم:

    styled
  • سوم‌شخص مفرد:

    styles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(مو) حالت‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- styling mousse
- موس حالت‌دهنده
- a styling comb
- شانه‌ی حالت‌دهنده
noun uncountable
طراحی، ظاهر، استایل
- the car's European styling
- طراحی اروپایی ماشین
- clothing with classic styling
- لباس با استایل کلاسیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد styling

  1. verb To describe with a word or term
    Synonyms:
    terming tagging naming labelling designating characterizing calling
  1. verb Designate by an identifying term
    Synonyms:
    titling naming typing terming tasting sorting entitling raging dubbing gracing designating garbing fashioning denominating designing christening crazing calling classing airing baptizing

لغات هم‌خانواده styling

  • verb - intransitive
    style

ارجاع به لغت styling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «styling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/styling

لغات نزدیک styling

پیشنهاد بهبود معانی