امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tangential

tænˈdʒenʃl tænˈdʒenʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ریاضی مماسی، ظلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- tangential component
- مؤلفه‌ی مماسی
- The tangential relationship between the two variables indicated a weak correlation in the data.
- رابطه مماسی بین دو متغیر نشان‌دهنده‌ی هم‌بستگی ضعیف در داده‌ها بود.
adjective
حاشیه‌ای، فرعی، بی‌ربط، غیرمرتبط، نامربوط، غیرمستقیم
- His tangential remark during the meeting veered off-topic and added no value to the discussion.
- اظهارات بی‌ربطش در طول جلسه، موضوع را منحرف کرد و ارزشی به بحث اضافه نکرد.
- The tangential reference to a previous event left the audience puzzled.
- اشاره‌ی غیرمستقیم به رویداد قبلی، مخاطب را گیج کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tangential

  1. adjective Marked by or given to digression
    Synonyms:
    digressive digressing diverging discursive divergent excursive parenthetic unrelated parenthetical extraneous rambling

ارجاع به لغت tangential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tangential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tangential

لغات نزدیک tangential

پیشنهاد بهبود معانی