امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tangerine

ˌtændʒəˈriːn ˌtændʒəˈriːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tangerines

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
میوه نارنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He added slices of tangerine to the fruits salad.
- او تکه‌هایی از نارنگی را به سالاد میوه اضافه کرد.
- This tangerine is sweeter than the last one I had.
- این نارنگی از نارنگی قبلی‌ای که خوردم، شیرین‌تر است.
- The tangerine jelly glistened under the kitchen light.
- ژله‌ی نارنگی زیر نور آشپزخانه برق می‌زد.
noun
گیاه‌شناسی درخت نارنگی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
- A gentle breeze swayed the branches of the tangerine.
- نسیم ملایمی شاخه‌های درخت نارنگی را تکان داد.
- Children played beneath the tangerine, enjoying its shade.
- کودکان زیر درخت نارنگی بازی می‌کردند و از سایه‌ی آن لذت می‌بردند.
noun uncountable
رنگ نارنگی، رنگ نارنگی (نوعی رنگ نارنجی تیره) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

مشاهده
- The artist chose tangerine as the primary color.
- این هنرمند نارنگی را به‌عنوان رنگ اصلی انتخاب کرد.
- The walls of the kindergarten were painted in tangerine.
- دیوارهای مهدکودک به رنگ نارنجی رنگ‌آمیزی شده بودند.
adjective
نارنگی‌رنگ، به رنگ نارنگی
- She placed a tangerine vase on the table.
- او گلدان نارنگی‌رنگ را روی میز گذاشت.
- The first time I met her, she wore a beautiful tangerine scarf.
- نخستین باری که او را دیدم، روسری نارنگی‌رنگ زیبایی به سر داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tangerine

  1. noun a fruit like a small orange with a loose skin
  1. noun the citrus tree which bears the tangerine
  1. noun a dark orange color
  1. adjective of a dark orange color

ارجاع به لغت tangerine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tangerine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tangerine

لغات نزدیک tangerine

پیشنهاد بهبود معانی