با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Terrace

ˈterɪs ˈterɪs ˈterɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    terraces

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
تراس، بهار خواب، ایوان، بالکن، بام مسطح، ردیف خانه ها (به ویژه خانه های یکجور بر فراز زمین مرتفع)
- Lunch is served on the terrace facing the sea.
- ناهار در تراس رو به دریا سرو می شود.
noun countable
(ورزشگاه) سکو، (معدن) پادگانه
verb - intransitive
(فوتبال) تکل زدن با بازیکن حریف
verb - transitive
تراس بندی کردن، کرت بندی کردن، تخت کردن، تختان کردن، پله پله کردن
- to reduce erosion, they terrace the land
- برای کاهش فرسایش، زمین را کرت‌بندی می‌کنند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terrace

  1. noun Usually paved outdoor area adjoining a residence
    Synonyms: patio, garden, platform, balcony, step terrace, landscape, solarium, bank, raised bank, deck, park strip, bench, esplanade, hanging garden, gallery, green, plot, plateau, lawn, promenade, porch, portico, roof
  2. verb Provide (a house) with a terrace
    Synonyms: terrasse

ارجاع به لغت terrace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terrace

لغات نزدیک terrace

پیشنهاد بهبود معانی