امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Terrace

ˈterɪs ˈterɪs ˈterɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    terraces

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
تراس، بهار خواب، ایوان، بالکن، بام مسطح، ردیف خانه ها (به ویژه خانه های یکجور بر فراز زمین مرتفع)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Lunch is served on the terrace facing the sea.
- ناهار در تراس رو به دریا سرو می شود.
noun countable
(ورزشگاه) سکو، (معدن) پادگانه
verb - intransitive
(فوتبال) تکل زدن با بازیکن حریف
verb - transitive
تراس بندی کردن، کرت بندی کردن، تخت کردن، تختان کردن، پله پله کردن
- to reduce erosion, they terrace the land
- برای کاهش فرسایش، زمین را کرت‌بندی می‌کنند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terrace

  1. noun Usually paved outdoor area adjoining a residence
    Synonyms:
    patio garden platform balcony step terrace landscape solarium bank raised bank deck park strip bench esplanade hanging garden gallery green plot plateau lawn promenade porch portico roof
  1. verb Provide (a house) with a terrace
    Synonyms:
    terrasse

ارجاع به لغت terrace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terrace

لغات نزدیک terrace

پیشنهاد بهبود معانی