امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unbounded

ʌnˈbaʊndɪd ʌnˈbaʊndɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بیکران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbounded

  1. adjective Having no ends or limits
    Synonyms:
    boundless infinite unlimited limitless spreading endless illimitable immeasurable measureless loose
  1. adjective Completely such, without qualification or exception
    Synonyms:
    absolute all-out arrant complete consummate crashing damned dead downright flat out-and-out outright perfect plain pure sheer thorough thoroughgoing total unequivocal unlimited unmitigated unqualified unrelieved unreserved utter flat out positive blooming

ارجاع به لغت unbounded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbounded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbounded

لغات نزدیک unbounded

پیشنهاد بهبود معانی