امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Watchful

ˈwɑːtʃ- / / ˈwɒːtʃ- ˈwɒtʃfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more watchful
  • صفت عالی:

    most watchful

معنی و نمونه‌جمله

adjective
( watchfulness ) مواظب، مراقب، پاسدار، بی‌خواب، دقیق، هشیاری، مراقبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- under the watchful eye of the police
- زیر نظر هشیارانه‌ی پلیس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد watchful

  1. adjective on the lookout
    Synonyms:
    alert all ears attentive careful cautious chary circumspect glued guarded heedful hooked keen not missing a trick observant on guard on one’s toes on the ball on the job on the qui vive on the watch open-eyed prepared ready see after see to suspicious unsleeping vigilant wakeful wary wide-awake with eyes peeled
    Antonyms:
    inattentive negligent

لغات هم‌خانواده watchful

  • verb - transitive
    watch

ارجاع به لغت watchful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «watchful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/watchful

لغات نزدیک watchful

پیشنهاد بهبود معانی