با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Weighting

ˈweɪtɪŋ ˈweɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    weighted
  • شکل سوم:

    weighted
  • سوم شخص مفرد:

    weights
  • شکل جمع:

    weightings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
ارزش‌دهی، امتیاز، ارزش، نمره
- When the final grades are given, greater weighting is given to the lab work than to the written work.
- هنگامی که نمرات نهایی ثبت می‌شوند، نمره‌ی بیشتری به کار آزمایشگاهی (عملی) در مقایسه با کار کتبی داده می‌شود.
- The tests and teacher assessments have equal weighting.
- آزمون‌ها و ارزشیابی‌های معلمان، ارزش یکسانی هستند.
noun uncountable
(به‌دلیلِ اشتغال در شهری که هزینه‌های زندگی در آن شهر بسیار بالاست) کمک‌هزینه‌ی پرداختی به کارگر/کارمند
- I get an extra £2,700-a-year London weighting.
- من سالانه ۲۷۰۰ پوند کمک‌هزینه‌ی زندگیِ لندن را دریافت می‌کنم.
- Do they pay New York weighting?
- آیا آن‌ها کمک‌هزینه‌ی زندگی نیویورک را می‌پردازند؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weighting

  1. verb Weight down with a load
    Synonyms: encumbering, angling, taxing, weighing, saddling, burdening, loading, hindering, lading, freighting, cumbering, charging, slanting
  2. noun (statistics) a coefficient assigned to elements of a frequency distribution in order to represent their relative importance
    Synonyms: weight

لغات هم‌خانواده weighting

ارجاع به لغت weighting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weighting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weighting

لغات نزدیک weighting

پیشنهاد بهبود معانی